محل تبلیغات شما

دیشب یه خواب عجیب دیدم در حالی که یک سوم اولش بشدت چندش اور عجیب و ترسناک بود یک سوم دومش بشدت دوست داشتنی بود و دلم میخاد دوباره برگردم توی خوابم و یبار دیگ ببینمش.

نمیتونم تصمیم بگیرم که من دلتنگم، کمبود احساس داشتم و دست به گریبان کذشته ها شدم یا عاشقم؛ اما هرچیزی که داره اتفاق میفته دوست داشتنیه گرچه که پوچه گرچه تهش بازم این منم ک تنها و دست خالی وسط یه راهی بی پایان بی بازگشت وایستادم و به جاده پشت سرم نگاه میکنم و آه میکشم و میگم ^پسر چه روزای خوبی بود^ و دلم براشون تنگ میشه وآرزو میکنم کاش برای چند دقیقه هم که شده برگردم و دوباره اون حسارو تجربه کنم و با اینکه میدونم هیچ راه برگشتی نیست، هیچ راهی نیست ک دوباره اون احساسات تکرار باشن اما برای یه مدت طولانی وسط جاده میشینم پشت به اینده و گذشته رو نگاه میکنم و ازش لذت میبرم و تبدیل میشم به ادمی ک همیشه توی گذشتش زندگی کرده ارزویی برای ایندش نداره و از اینده ای که قراره گذشتش الانش باشه میترسه

#بیاین قبول کنین اختاپوس موجود فرازمینیه

#با من از کراش زدن حرف نزنید من رو دماغ بزرگ دوران بلوغ طرف کراش زدم

#اشک ریخت جلوی میلیون میلیون ادم اخرم به اسم باباش سر و تهشو جمع کرد ولی ما ک میدونیم توام دلتنگی

ک ,میکنم ,یه ,جاده ,بی ,برگردم ,دوباره اون ,میکنم و ,یک سوم ,و دست ,نگاه میکنم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اداره کتابخانه های عمومی سوادکوه شمالی